ناشناس...

ساخت وبلاگ
هو الحکیم《 هرگاه شتری در پهنه‌ی کویری از پای درافتد، آسمان پر از باشه‌گان و لاشخوران می‌شود. به اوّلین یورش، کلاغان چشمانش را از کاسه بیرون می‌کشند و جانوران می‌خورندش. مرد نیز چنین است! پس، فروافتادن مباد، مباد! شکستن شاید، اما درغلتیدن نه. نبودن شاید، اما نیمکاره بودن نه. شلیدن به عبث، هرگز! مرگ حتی به از خواری. مردان را ذلت قرین مباد. کدام چشم‌ ناشناس......ادامه مطلب
ما را در سایت ناشناس... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manonymouslya بازدید : 20 تاريخ : سه شنبه 15 اسفند 1396 ساعت: 11:04

خوشا آن مردمی کز قیدِ خوش‌نامی رهیدند

در این رَه غربت و آزار و ناکامی چشیدند

نهان از دیده‌ها، دستِ ضعیفان را گرفتند

خوشا آنان که عیّارانه گم‌نامی گزیدند... :)

+ نوشته‌شده توسط ناشناس... در سه شنبه پانزدهم اسفند ۱۳۹۶ و ساعت 3:24 |

ناشناس......
ما را در سایت ناشناس... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manonymouslya بازدید : 31 تاريخ : سه شنبه 15 اسفند 1396 ساعت: 11:04

باز هم از کلیدر :) 《 ... - برای چی می‌مانی؟ سودت چیست؟ ستار به خنده روی در گل‌محمد کرد و گفت:- می‌خواهم نامی شوم!گل‌محمد خوش‌طبعی ستار را واگرفت و گفت:- می‌دانم که این نیست. از شوخی گذشته دارم می‌پرسم!ستار به جواب گفت:- تو اگر جای من بودی چه می‌کردی؟گل‌محمد گفت:- نمی‌دانم!ستار گفت:هر کاری ممکن بود بکنی، جز این‌که از نیمه‌راه برگردی!گل‌محمد گفت:- نمی‌دانم، هیچ نمی‌دانم! ... چه معلوم؟ کم نبوده‌اند کسانی نیمه‌راه بوده‌اند!ستار گفت:- آن کسان نام دیگری داشته‌اند!گل‌محمد پرسید:- چه فرقی هست بین آن کسان و من؟ستار لب و سبیل را به دندان جوید و جواب داد:- جزئی! یک فرق خیلی جزئی؟ چون...- چی؟!- چون آدم‌ها عمدتاً دو جور هستند، یا - دست‌کم- من دو جور دیده‌ام. یک جورش آدم‌هایی هستند که بدون یقین و ایمان نمی‌توانند زندگانی بکنند؛ و یک جور دیگرش آدم‌هایی هستند که با یقین و ایمان نمی‌توانند زندگانی بکنند. راست این‌که بعضی از ایمان هراس دارند و بعضی از بی‌ایمانی دچار وحشت می‌شوند آن‌که ایمان می‌آورد، از پوک بودن وحشت دارد. و آن‌که ایمان پیدا نمی‌کند، از بار سنگین آن وحشت دارد؛ وحشت پابندشدن دارد. بعضی خودشان را در قید ایمان، آزاد می‌یابند؛ و بعضی آزادی خودشان را در بی‌ایمانی می‌بینند. یکی را می‌بینی که زندگانی را باور دارد، یکی را می‌بینی که از باور زندگانی فرسنگ‌فرسنگ فرار می‌کند. نیمه‌راهی‌ها، همان ناشناس......ادامه مطلب
ما را در سایت ناشناس... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manonymouslya بازدید : 47 تاريخ : دوشنبه 2 بهمن 1396 ساعت: 16:12

از کلیدر، محمود دولت‌آبادی ❤ 《 - ... تو، هیچ‌وقت عاشق بوده‌ای، ستار؟ ستار به لب‌خندی دوستانه در چشمان و گونه‌های جوانِ بیگ‌محمد نگریست و گفت: - عاشق زیاده دیده‌ام! بس ساده و یکرویه، بیگ‌محمد پرسید: - راه و طریقش چه‌جور است، عشق؟ ستار به جواب گفت: - من که نرفته‌ام، برادر! - آن‌‌ها که رفته‌اند، چی؟ آنها چی می‌گویند؟ ستار گفت: - آنها که تا به آخر رفته‌اند، وانگشته‌اند تا چیزی بتوانند بگویند! - به جد می‌پرسم، ستار! - من هم به جد جواب می‌دهم به جان همدیگر. آن‌که عاشق است، خودش خودش را نمی‌تواند ببیند تا حال خودش را وصف کند. مگر تو این یک دم پیش همین را نمی‌گفتی؟ نمی‌گفتی که حیران و لال شده بودی؟ همین است، دیگر! آن‌جور شده‌بودی که خودت از خودت غافل شده بوده‌ای! حالا بگیر که همان یک "دم" بشود همیشه. آن‌وقت حرفی به زبانت می‌آید که از حال خودت برای دیگران بزنی؟ گیرم که حرفی به زبانت بیاید؛ تازه گفتنت چیزی را روشن نمی‌کند. گنگ را، گنگ‌تر می‌کند. ها؟! بیگ‌محمد به دریغ گفت: - همین است، همین! 》 + نوشته‌شده توسط ناشناس... در یکشنبه دهم دی ۱۳۹۶ و ساعت 3:23 | ناشناس......ادامه مطلب
ما را در سایت ناشناس... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manonymouslya بازدید : 33 تاريخ : چهارشنبه 27 دی 1396 ساعت: 13:50

هو الحکیم امروز درس‌هایی بدیع و بی‌نظیر از کتاب پربار اندیشه۲ آموختم که تصمیم گرفتم چندتاش رو با شما در میون بذارم! ~> چون انسان اگه کاملاً آزاد باشه به گناه میفته، باید بخشی از آزادیش گرفته‌بشه! البته فراموش هم نکنین که انسان فطرتاً خداجوست و رو به سوی خوبی‌ها دارد! :)) ~> این تصور که پیامبرا نابغه بودن و دین هم محصول اندیشه‌شونه غلطه؛ چون برخلاف تعالیم پیامبرانه!~> از طرف دیگه هم لازمه‌ش اینه که فرض کنیم پیامبرا دروغ‌گو بودن؛ که این هم غلطه چون با مقام والاشون در تناقضه!~> قرآن هم قطعاً کلام خداست و تحریف نشده؛ چون تو قرآن آیه داریم که قرآن تحریف نمی‌شه! ... و هزاران استدلال منطقی و خیره‌کننده‌ی دیگر :) [ بله دیگه! این‌جوریاس خلاصه! ما که بسی منقلب گشتیم! بعلههه... بعلهههه...بع... بع... :)   ] توی پرانتز! امروز همه‌ش به یادِ سعدیِ جان بودم و این حکایت شیرین‌ش! :)《 ناخوش‌آوازی به بانگ بلند قرآن همی‌خواند. صاحب‌دلی برو بگذشت گفت تو را مشاهره چندست؟ گفت هیچ. گفت پس این زحمت خود چندین چرا همی‌دهی؟ گفت از بهر خدای می‌خوانم. گفت از بهر خدای مخوان! گر تو قرآن بدین نمط خوانیببری رونق مسلمانی... 》 پ.ن: صد البته که دوستان هم از بهر خدای قلم می‌زنند... ولی خب ظاهراً مشاهره‌ش هم برکت دارد به حمد الله! + نوشته‌شده توسط ناشناس... در یکشنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۶ و ساعت 16:40 | ناشناس......ادامه مطلب
ما را در سایت ناشناس... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manonymouslya بازدید : 19 تاريخ : چهارشنبه 27 دی 1396 ساعت: 13:50

《 به نامش 》 یه چیزایی نوشته‌بودم؛ لکن دستم خورد و صفحه ریفرش شد و نوشته‌ها پرید. باید بگم که خوش به حال‌تون! چون از اون‌جایی که حال ندارم، به چند حرف ِ بی‌ربط ِکوتاه بسنده می‌کنم! :)  یک. خبر خوب برای امیرخانی‌دوستان! جمعه در همایشی بودم که یکی از سخنران‌هاش رضا امیرخانی بود. صحبت‌هاش بد نبود. همونا رو ۱۰ دی تو دانش‌گاه خودمون هم می‌گه! دوست داشتین برین! :) بعد از همایش وقتی که نشت نشا رو برای امضا کردن بردم پیش‌ش، گفت‌وگویی در جریان بود بین او و چند جوون مثل من. و میون حرفاش گفت که کتاب جدیدش آماده‌ست و دست ارشاده. ظاهراً رمانه و نامش 《ر.ه‌.ش》ست. بنابراین فعلاً خوش‌حالم که به زودی یه رمان خوب ایرانی قراره بخونم. :) دو. دیشب برای سومین بار خواب عجیبی دیدم‌. هر سه خواب با هم کاملاً متفاوت بودن، ولی هر سه از یه جنس بودن؛ خواب نبودن! ... فکر کنم دارم دیوونه می‌شم! :دی سه. این چند وقت موقع فیلم دیدن و رمان خوندن به کلمه‌های باحالی برمی‌خورم! مثل اینا: khaki, stable, houri, carcass, tarrif, sandal, amen, magus & magic, buss, finch, mannequin, meow, lumpen! حالا جدیداً اینا اتفاقی سر راه من قرار می‌گیرن، یا من نسبت به اینا حسّاس شدم، الله اعلم! سه‌ونیم: کاتوزیان یه نظریه داره به نام جامعه‌ی کوتاه‌مدت. تو چنین جامعه‌ای ثبات و امنیت نداریم و چون کسی از فرداش خبر نداره، پیش‌رفت کمه، و ناشناس......ادامه مطلب
ما را در سایت ناشناس... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manonymouslya بازدید : 13 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 18:58

بحث دیگری دارم به نام « پیوندهای عوضی» یا «وجوه مشترک عوضی». بحثی که به نام جغرافیای یک تز گفتم در اینجا کاملاً صادق است، همان‌طور که بین دو گروه هم پیوند می‌توان تخاصم و جدایی ایجاد کرد میان دو گروه متخاصم و جدا و بیگانه با هم نیز می‌توان پیوندها و وجه اشتراک‌های عوضی به وجود آورد و این نقشی است که هم در آفریقا و هم در آمریکای لاتین و بیش از همه در شرق و بیشتر از شرق، در کشورهای اسلامی وجود داشته است. یکی- به دروغ و حیله- به نام اشتراک و ارتباط دینی، و یکی- به صورت انحرافی- به اسم قومیت و خون، و یکی- به دروغ- به نام ارتباط نوعی، یعنی سه فکر و سه مکتب درستی که می‌شود به آن معتقد بود، در غیر جغرافیا و زمان خودش، به شکل ابزاری توجیه‌کننده، استخدام شده تا میان طبقات و ملت‌ها و یا گروه‌های اجتماعی که باید در برابر هم باشند یک ارتباط دروغین و خویشاوندی بی پایه و هم‌زیستی کاذب ایجاد کنند.یکی مذهب که همواره به وسیله عوامل ضدمردم بر علیه مردم استخدام می‌شده و یکی هم قومیت و خون و دیگری نوعیت یا اومانیسم (اصالت و وحدت بشری). اومانیسم شعاری است که امروز علیه ملیت (ناسیونالیسم) داده میشود زیرا ناسیونالیسم اکنون به صورت یک جبهه مترقی ضداستعماری در آفریقا و آمریکای لاتین و آسیا در آمده و حتی در آفریقا از مارکسیسم مترقی‌تر است و در جبهه مقدم با استعمار غربی در همه دنیای سوم رهبری نهضت استقلال ط ناشناس......ادامه مطلب
ما را در سایت ناشناس... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manonymouslya بازدید : 11 تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1396 ساعت: 23:42

کیستی که من اینگونه به اعتماد نام خود را با تو می‌گویم کلید قلبم را در دستانت می‌گذارم نان شادی‌ام را با تو قسمت می‌کنم به کنارت می‌نشینم و سر بر شانه‌ی تو این‌چنین آرام به خواب می‌روم؟   کیستی که من این‌گونه به جد در دیار رویاهای خویش با تو درنگ می‌کنم؟ کیستی که من جز او نمی‌بینم و نمی‌یابم؟ دریای پشت کدام پنجره‌ای؟ که اینگونه شایدهایم را گرفته‌ای زندگی را دوباره جاری نموده‌ای پر شور زیبا و روان دنیای با تو بودن در اوج همیشه‌هایم جان می‌گیرد و هر لحظه تعبیری می‌گردد از فردایی بی‌پایان در تبلور طلوع ماه‌تاب باعبور از تاریکی‌های سپری‌شده… کیستی ای مهربان‌ترین؟ #شاملو + نوشته‌شده توسط ناشناس... در جمعه بیست و ششم آبان ۱۳۹۶ و ساعت 0:1 | ناشناس......ادامه مطلب
ما را در سایت ناشناس... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manonymouslya بازدید : 22 تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1396 ساعت: 23:42

هو الحکیم نمی‌دونم چه باید کرد با این‌جا. فایده‌ای نداره انگار. مدت مدیدی‌ست که حرفی ندارم درخور این‌جا و حرف‌های خودمونی زدن به نظرم بی‌هوده میاد، وقتی که بی‌مغز و پوچ‌ن ... مثلا که چی؟! بیام بنویسم امروز فلان جا بودم، یا دیروز بهمان کار رو کردم؟! so what؟ من و شما رو چه سود؟! حداکثر چیزی که به ذهن تنبلِ این‌روزهام می‌رسه، معرفی یه کتاب خوبه! کتاب خوبی که اخیراً خوندم. گفتم معرفی کنم که هم شما مستفیض شین، هم بلاگفا از محنت دوری من تلف نشه! :) خب. حالا یه کتابی هست به نام in praise of doubt. (اصن جانِ من عنوانُ داری؟! :دی) حالا اومدن تو ایران ترجمه‌ش کردن "اعتقاد بدون تعصب!" حالا ممکنه بپرسین چرا؟ چون عنوان فرعی کتاب این بوده:  How to Have Convictions Without Becoming a Fanatic حالا بگذریم. می‌ریم سراغ معرفی... اصن معرفی می‌خواد انصافاً؟! شما عنوانِ کتابُ ببین دیگه. بس نیست؟! کلیت‌ش اینه که میاد نشون می‌ده بنیادگرایی و نسبی‌گرایی دو روی یه سکه‌ن! دو لبه‌ی یه شمشیرن. هر دوش خطرناکه. چه از نظر دینی، چه از نظر سیاسی، و چه از نظر اخلاقی! می‌گه که می‌شه یه موضع میانه‌ای گرفت؛ چون نه با نسبی‌گرایی مطلق می‌شه یه جامعه‌ی پایدار و سالم ساخت( بگذریم از این‌که دیوانه می‌شی!)، نه با بنیادگرایی مطلق. چون تو اوّلی ممکن نیست که همه در مورد یه هنجار به توافق برسن، و تو دومی هم جایی برای عقاید و ناشناس......ادامه مطلب
ما را در سایت ناشناس... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manonymouslya بازدید : 21 تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1396 ساعت: 23:42

هو الحکیمآیا به دنبال کتابی برای فرزند نوجوان خود می‌گردید؟آیا می‌خواهید با خواندن یک کتاب، ملّت را با استوری‌های خود سرویس کنید؟آیا قصد دارید با گذاشتن پست‌های فرهنگی فرهیخته و خفن به نظر برسید؟راه‌حل شما در دستان ماست! کیمیاگر! اثر پائولو کوییلو! ناشناس......ادامه مطلب
ما را در سایت ناشناس... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manonymouslya بازدید : 17 تاريخ : دوشنبه 22 آبان 1396 ساعت: 17:23