《 به نامش 》
یه چیزایی نوشتهبودم؛ لکن دستم خورد و صفحه ریفرش شد و نوشتهها پرید.
باید بگم که خوش به حالتون! چون از اونجایی که حال ندارم، به چند حرف ِ بیربط ِکوتاه بسنده میکنم! :)
یک. خبر خوب برای امیرخانیدوستان!
جمعه در همایشی بودم که یکی از سخنرانهاش رضا امیرخانی بود. صحبتهاش بد نبود. همونا رو ۱۰ دی تو دانشگاه خودمون هم میگه! دوست داشتین برین! :)
بعد از همایش وقتی که نشت نشا رو برای امضا کردن بردم پیشش، گفتوگویی در جریان بود بین او و چند جوون مثل من. و میون حرفاش گفت که کتاب جدیدش آمادهست و دست ارشاده. ظاهراً رمانه و نامش 《ر.ه.ش》ست. بنابراین فعلاً خوشحالم که به زودی یه رمان خوب ایرانی قراره بخونم. :)
دو.
دیشب برای سومین بار خواب عجیبی دیدم. هر سه خواب با هم کاملاً متفاوت بودن، ولی هر سه از یه جنس بودن؛ خواب نبودن! ... فکر کنم دارم دیوونه میشم! :دی
سه.
این چند وقت موقع فیلم دیدن و رمان خوندن به کلمههای باحالی برمیخورم! مثل اینا:
khaki, stable, houri, carcass, tarrif, sandal, amen, magus & magic, buss, finch, mannequin, meow, lumpen!
حالا جدیداً اینا اتفاقی سر راه من قرار میگیرن، یا من نسبت به اینا حسّاس شدم، الله اعلم!
سهونیم:
کاتوزیان یه نظریه داره به نام جامعهی کوتاهمدت.
تو چنین جامعهای ثبات و امنیت نداریم و چون کسی از فرداش خبر نداره، پیشرفت کمه، و ناشناس......
ادامه مطلبما را در سایت ناشناس... دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : manonymouslya بازدید : 13 تاريخ : پنجشنبه 30 آذر 1396 ساعت: 18:58